سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا دانشجویان اندیشه سیاسی دراسلام

ائمه و فقهای عادل موظفند در... برقراری نظام عادلانه اسلام47 وقتی یک حکومت عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد ... یک محیط آرام پیدا می‏شود، در این محیط آرام همه چیز پیدا می‏شود.48

از جمله مباحث مهم در جامعه‏شناسی سیاسی امام خمینی، موضوع تحولات اجتماعی و تغییرات انقلابی در ساختارهاست. در این رابطه، هدف اصلی و عنصرمحوری اندیشه سیاسی امام خمینی اندیشه اصلاحی بر مبنای تحولات روان‏شناختی و جامعه‏شناختی برای نیل به جامعه توحیدی است، کما اینکه امام در سال‏های اول مبارزات سیاسی خود در پی اصلاح رژیم پادشاهی از طریق نصیحت و پند و اندرز بود.

از منظر امام، اگر گروه نخبگان جامعه اقدام به اصلاح حاکمان کنند مردم وارد صحنه مبارزه خواهند شد که در پی آن بسیج و قیام مردم، آغاز و شروع انقلاب اجتماعی است.

در بحث انقلاب اجتماعی، سه سطح بحث وجود دارد: 1. علت و چرایی انقلاب؛ 2. ابزارها و نیروهای انقلاب؛ 3. آثار و پیامد انقلاب. امام در سطح علل و زمینه‏های انقلاب اسلامی ایران معتقد بود که علت بروز نهضت و قیام، سیاست‏های غلط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شاه بوده است که موجب بحران مشروعیت خودش شد. سیاست اسلام‏زدایی شاه، 49 ظلم و ستم و اتکا به زور و سرکوب مخالفان، 50 عدم مشارکت مردم در حاکمیت، 51 آگاهی سیاسی مردم از حقوق اسلامی خود، 52 وابستگی رژیم به بیگانگان و استعمار خارجی، 53 فساد مالی، اخلاقی و اداری رژیم، 54 تحول روحی و معنوی مردم، 55 امدادهای الهی 56 و... مجموعا شرایطی را فراهم نمود که موجب وحدت مردم در تحت تعالیم اسلامی و رهبری واحد مذهبی گردید و در نهایت، قدرت اجتماعی تحول‏گرا، انقلاب را در صحنه سیاست ایجاد نمود که منجر به بزرگ‏ترین انقلاب فرهنگی و مذهبی قرن شد. این انقلاب که مبتنی بر سه اصل توحید کلمه، کلمه توحید و رهبری توحیدی بوده است، در نهایت با «تأییدات و امدادهای غیبی» 57 قرین شد و به پیروزی رسید. از منظر امام خمینی، آنچه که موجب به وجود آمدن شرایط قیام و انقلاب اجتماعی و سیاسی می‏گردد، وجود شکاف و عدم تطابق آرمان‏های حکومت با خواست و ایدئولوژی مردم است. 58 بنابراین، عدم تعامل منطقی و رضایت‏آمیز بین قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی موجب بحران مشروعیت و نارضایتی از وضع موجود می‏گردد که اگر این شرایط با وحدت رهبری، ایدئولوژیکی و مردمی قرین شود بروز انقلاب اجتماعی اجتناب‏ناپذیر است.

3. مبنای کلامی ـ فلسفی

نکته اول: اگرچه نقطه عزیمت و شکل‏گیری اندیشه سیاسی امام دارای خاستگاه فقهی است، اما در سال‏های بعد مباحث فقهی سیاست اسلامی را در حوزه کلام قرار می‏دهد و از مباحث کلامی برای نظریه‏پردازی نظام سیاسی بهره می‏گیرد. نمود بارز این مباحث، مفهوم کلیدی اندیشه سیاسی وی یعنی مسئله «ولایت فقیه» است. امام بر خلاف روش فقهای پیشین، این بحث را از حوزه فقهی به قلمرو کلامی می‏کشاند و از موضع استدلال عقلی از نظریه سیاسی فقهی خود دفاع می‏کند:

ما که به ولایت معتقدیم ... باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم ... و به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حیات رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زمان امیرالمؤمنین علی‏بن ابیطالب علیه‏السلام لازم بوده، یعنی حکومت و دستگاه اجرا و اداره پس از ایشان، در زمان ما لازم است. 59

البته باید اذعان نمود که هرگونه تلاش در تفکیک مبانی فقهی، کلامی، فلسفی، اصولی و عرفانی امام به دلیل جامعیت اندیشه سیاسی ایشان، در نهایتِ دشواری است. اما به خاطر ضرورت تبیین کلاسیک اندیشه، سعی خواهیم نمود تا با تفکیک حوزه‏ها، مبانی اندیشه سیاسی ایشان را مقوله‏بندی و روشمند ارائه نماییم.

نکته دوم: مقصود ما از مبانی کلامی، اصول و مبانی دینی می‏باشند که شالوده مباحث و آراء سیاسی امام را تشکیل می‏دهند. بر این اساس، مهم‏ترین مسائل آن توحید، نبوت، امامت، عدالت و معاد می‏باشند.

نکته سوم: از منظر امام، مبنایی‏ترین مبنای کلامی، اصل توحید است و از این‏رو، پایه و اساس اندیشه سیاسی محسوب می‏شود:

ریشه و اصل همه عقاید ... اصل توحید است... این اصل به ما می‏آموزد که انسان ... از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد... ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‏آموزیم.. قانون‏گذاری برای پیشرفت‏ها که در اختیار خدای تعالی است... نیز از همین اصل اعتقادی توحید ما الهام می‏گیریم... اصل برابری انسان‏ها و... .60

همان‏گونه که از جملات فوق استنباط می‏گردد، نقطه آغاز و نیز پایان سیاست و حاکمیت دینی از آنِ خداوند است؛ چراکه خالقیت، ربوبیت، هدایت و ولایت در انحصار اوست و از این‏رو، حکومت و حاکمیت مطلق از آنِ اوست و هم اوست که این حاکمیت را در مرحله بعد با شرایطی به «انبیا، اولیا و علمای آگاه» 61 تفویض نموده است.

حکومت و ولایت، به حکم عقل، اختصاص به خداوند دارد.62 تأسیس حکومت و متابعت و پیروی از آن، از کسی روا و بجاست که مالک همه چیز مردم باشد... خدای عالم است که مالک موجودات و خالق ارض و سماوات است... اگر خدا به کسی حکومت داد... بر بشر لازم است از آن حکومت اطاعت کنند.63

نکته چهارم: چنان‏که گذشت، از منظر حضرت امام حاکمیت مطلق از آنِ خداوند است، لیکن اراده خدا بر این قرار گرفت که حاکمیت خود را از جانب رسولان، پیامبران و معصومان خود اعمال کند. از این‏رو، بعد از اصل توحید، دومین مبنای کلامی ـ عقلی، تحت عنوان «نبوت و امامت» ظهور می‏نماید:

اگر رسول اکرم خلافت را عهده‏دار شد، به امر خدا بود. خدای تعالی آن حضرت را خلیفه قرار داده است نه اینکه به رأی خود حکومتی تشکیل دهد و بخواهد رئیس مسلمین شود... خدای تبارک و تعالی از راه وحی، رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهرا الزام کرد... که حضرت امیرالمؤمنین را به خلافت تعیین [کند].64

امام خمینی به عنوان یک عالم شیعی، مهم‏ترین و محوری‏ترین رکن اندیشه سیاسی‏اش امامت و ولایت است. بر اساس همین اصل کلامی است که اندیشه حکومت و ولایت معصومان در عصر غیبت در دستان فقها تداوم می‏یابد:

ما که به ولایت معتقدیم و به اینکه رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهتعیین وظیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و ولی‏امر مسلمانان را تعیین کرد، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم... به ضرورت شرع و عقل، آنچه در دوره حیات رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و زمان امیرالمؤمنین علی‏بن ابیطالب علیه‏السلاملازم بوده یعنی حکومت و دستگاه اجرا و اداره پس از ایشان در زمان ما لازم است. 65

بر این اساس، همان‏گونه که امامت استمرار خط دولت نبوی است، ولایت فقها نیز استمرار دولت علوی است؛ چراکه «حکومت و دستگاه و اداره» 66 از ضروریات اسلام است و اختصاص به زمان حضور یا غیبت ندارد، بلکه «اعتقاد به چنین مطلبی... [موجب] منسوخ شدن اسلام است»؛ 67 چون اجرای بخش اعظم احکام اسلام که اجتماعی است بدون حکومت تعطیل می‏شود.

نکته دیگر اینکه مشروعیت حکومت و ولایت منوط به نبوت و امامت معصوم است. هیچ حاکمی بدون مأذون الهی مشروعیت حکومت ندارد و از این‏رو، فقها به دلیل آنکه مأذون به وصف عنوانی فقاهت، عدالت و مدیریت هستند ولایت تدبیری و سیاسی دارند. از این‏رو، مشروعیت همه امور در عصر غیبت به حکم همین اصل کلامی به ولایت فقیه برمی‏گردد. 68

یکی دیگر از موضوعات مهم کلامی ـ فلسفی، بحث «معاد» است. قرائت امام خمینی از بحث معاد به گونه‏ای است که سیاست را دو بُعدی می‏نماید؛ بین معاد و معاش، دنیا و آخرت جدایی نمی‏اندازد. 69

ادیان توحیدی آمده‏اند برای اینکه هر دو طرف قضیه را نگاه بکنند... این‏طور نیست که یا این طرف را، و از آن طرف غافل باشند؛ یا آن طرف را، از این طرف غافل باشند.70 گمان نباید بشود که امام آمده است بر اینکه دنیا را اداره کند، یا آمده فقط برای اینکه مردم را متوجه به آخرت بکند، یا آمده است که فقط مردم را آشنای به معارف الهیه بکند. محدود کردن هرچه باشد خلاف واقعیت است.71

بدین‏سان، اصل معاد و آخرت در طول و امتداد تدبیر دنیا و زندگی اجتماعی است، در واقع، آنچه که آخرت بشر را می‏سازد فعالیت و تلاش سیاسی اجتماعی و فرهنگی وی در دنیاست: «الدنیا مزرعة الاخرة.» آخرت چیزی جز ظهور و نمود حقیقی بشر در حیات دنیوی نیست، از این‏رو، نبوت، امامت و ولایت صرفا جهت‏گیری اخروی ندارد؛ چون دین اسلام دارای جنبه‏های متعدد است.

از اینجا وارد یکی از مهم‏ترین مباحث کلامی اندیشه امام یعنی «جامعیت اسلام» می‏شویم. موضوع جامعیت اسلام به طور جدّی در اندیشه سیاسی امام خمینی انعکاس دارد. از همین منظر است که ایشان سعادت و کمال انسان را مادی یا معنوی، فردی یا اجتماعی، دنیوی یا اخروی و... نمی‏داند؛ می‏فرماید: «انسان غیر محدود است، مربی انسان غیرمحدود است، نسخه تربیت انسان که قرآن است، غیرمحدود است.» 72

امام خمینی جامعیت و شمول اسلام را به گونه‏ای تبیین می‏کند که یک نظام کامل حقیقی برای اداره جامعه و فرد را پوشش می‏دهد. از این‏رو، «هیچ حرکتی و عملی از فرد و یا جامعه نیست، مگر اینکه مذهب اسلام بر آن حکمی مقرّر داشته است.» 73

یکی دیگر از مباحث مهم کلامی، «عدل» است. از منظر امام خمینی، عدل هم علت بعثت انبیا و هم غایت حکومت اسلامی است. در اندیشه سیاسی امام، عدالت مبنای رفتار سیاسی و شرط لازم برای حاکمیت حاکمان است و هیچ استثنایی هم ندارد:

اسلام خدایش عادل است، پیامبرش عادل است و معصوم، امامش هم عادل است و معصوم، قاضی‏اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهاش همه معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاق هم معتبر است که عادل باشد... زمامدار باید عادل باشد.74

گذشته از بعد ایجابی عدالت، از بُعد سلبی نیز عدالت در اندیشه سیاسی امام بازتاب گسترده دارد. استکبارستیزی، ظلم‏ستیزی، نفی حاکمیت‏های ستمگر، حمایت از مستضعفان و... در موضع‏گیری‏های امام همواره نمود بارز داشته است:

آنچه مردود است حکومت‏های ... دیکتاتوری و ستمگری است... حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان داوود و پیامبر عظیم‏الشأن اسلام و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‏کردند.75